.::راه بینهایت‏::.

سکوی پرواز تا بی نهایت

.::راه بینهایت‏::.

سکوی پرواز تا بی نهایت

بهار آمدنی...!

سلام بر تو ای آفتاب پرده نشین! مولای من روزها از شب ها و شب ها از روزها پیشی می گیرند و جمعه ها از پی جمعه ها می آیند اما تو نمی آیی. نمی دانم در کدام سرزمین هستی تا رو به آن بایستم و با ترنّم اشک هایم آمدنت را به انتظار بنشینم . صبح های آدینه در هوای مهدوی دعای ندبه پرندگان دلم را به پرواز در می آورم تا با آمدنت از قفس تنگ دلم رها گردند، اما... عصر آدینه پرندگان دلم باچشم های بغض آلود و بال و پری بشکسته به گوشه ای حسرت خوران می روند و به امید آمدنت سر بر زیر بال های خسته فرو می نهدند و شبنم چشمهاشان را با پرهای سفید می پوشانند. صبح گاهان آن هنگام که در حضور معبودم با تو عهد می بندم و دیدار طلعت رشیده ات را در انتهای جاده انتظار به نظاره می نشینم ، با تپش های دلم تو را صدا می زنم تا بیایی و جهان را در آغوش بهار بکشی. به امید آمدنت

او برای ما می آید...

همیشه با خودم می گفتم چرا آقا نمی آید....

الان به این سوال رسیده ام که چرا نمی گذاریم آقا بیاید... آخه می دونید که شرط اصلی ظهور پذیرش امام توسط مردم است .این را هم بدانیم امام یار می خواهد نه محبی که سرو ته دوست داشتنش یه دعای ندبه و فرج است.بهتر است وقتی برای ظهور دعا می کنیم به این فکر کنیم که آقا برای ما می آید نه برای خودش... . خیلی نامردیم برای کسی که برای ما رنج بیش از هزار سال کشیده فقط به اندازه ی یه دعا وقت صرف کنیم اون هم .... .

.... پس باید آماده شویم... ماغایب و او منتظر آمدن ماست...

ماغایب و او منتظر آمدن ماست...

مناجات

 

الهی در ذات خود متحیرم چه رسد در ذات تو

آیت الله حسن زاده  آملی

با پایان یافتن هر روز،یک رو ز به مرگ نزدیکتریم.

به خدا چطور؟