اینطوری باشیم تا آقا ظهور کند!!!!!
ماءمون رقى نقل مى کند:
روزى خدمت امام صادق علیه السلام بودم ، سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرده ، نشست . آن گاه عرض کرد:
- یابن رسول الله ، امامت حق شماست زیرا شما خانواده راءفت و رحمتید، از چه رو براى گرفتن حق قیام نمى کنید، در حالى که یکصدهزار تن از پیروانتان با شمشیرهاى بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!
امام فرمود:
- اى خراسانى ! بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.
به کنیزى دستور دادند، تنور را آتش کند. بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طورى که شعله هاى آن ، قسمت بالاى تنور را سفید کرد.
به سهل فرمود:
- اى خراسانى ! برخیز و در میان این تنور بنشین !
خراسانى شروع به عذر خواهى کرد و گفت :
- یابن رسول الله ! مرا به آتش نسوزان و از این حقیر بگذر!
امام فرمود:
- ناراحت نباش ! تو را بخشیدم .
در همین هنگام ، هارون مکى ، در حالى که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پاى برهنه وارد شد و سلام کرد. امام پاسخ سلام او را داد و فرمود:
- نعلین را بیانداز و در تنور بنشین !
هارون نعلینش را انداخت و بى درنگ داخل تنور شد!
امام با خراسانى شروع به صحبت کرد و از اوضاع بازار و خصوصیات خراسان چنان سخن مى گفت که گویا سال هاى دراز در آنجا بوده اند. سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است . سهل مى گوید، بر سر تنور که رسیدم ، دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است . همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام به سهل فرمود:
در خراسان چند نفر از اینان پیدا مى شود؟
عرض کرد:
- به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود.
آن جناب نیز فرمودند:
آرى ! به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود. اگر پنج نفر همدست و همداستان این مرد یافت مى شد، ما قیام مى کردیم .
اگر مانند این یار(هارون) به فرمان آقایمان باشیم و اماده ظهور چرا آقا یک لحظه تاخیر کند حتما می آید؟