.::راه بینهایت‏::.

سکوی پرواز تا بی نهایت

.::راه بینهایت‏::.

سکوی پرواز تا بی نهایت

طبیب حقیقی...!

طبیب حقیقی...!

امام کاظم ع- بیمار شد، روزی طبیب جهودی را آوردند تا آن حضرت را معالجه کند، حضرت فرمود: کمی صبر کن، من دوستی دارم با او مشورت کنم. آنگاه روی از طبیب برگرداند و به جانب قبله این دو بیت شهر را خواند:

أَنْتَ اَمْرَضْتَنَی وَ أَنْتَ طَبیبـی                                         فَتَفَضَّلْ بِنَظْرَةٍ یا حَبیبی

وًاسْقِنی من شَراب ودّک کأساً                                      ثُمَّ زِدْنی حَلاوَةَ التَقْریب

خدایا! تو مرا بیمار کرده ای و تو نیز طبیب منی، به فضل خویش نظری بر من بیفکن، از شراب دوستی و عشق خود مرا جامی ده و شیرینی مقام قُرب خود را بر من اضافه نما. هنوز حضرت این ابیات را تمام نکرده بود که اثر بهبودی در چهره مبارکش ظاهر شد و همان لحظه بکلّی مرض زائل گشت. طبیب با تحیّری عجیب می نگریست! بعد از مشاهده این پیش آمد گفت:

ای سرور من! اوّل گمان می کردم تو بیماری و من طبیب، ولی اکنون آشکار شد که من بیمارم و شما طبیب. از شما خواهش می کنم مرا معالجه نمایید. حضرت اسلام را بر او عرضه داشت و طبیب مسلمان شد.

 

<#Hits#>
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد